ویژه نامه به مناسبت فرا رسیدن 13 آبان + تصاویر
پرتوى از بيانات حضرت امام پيرامون: تسخير لانه جاسوسى دانش آموزان دانشجو و دانشگاه
تسخير لانه جاسوسى
سفارتخانهها حق ندارند كه جاسوسى كنند، توطئه بكنند و اينها جاسوسى مىكردند. ملتى كه براى خدا قيام كرده و شهادت طلب مىكند از هيچ نمىترسد.
ما مدعى هستيم كه اينجا سفارتخانه نيست، اصلش قضيه سفارت در كار نبوده و ما مدعى هستيم كه اين آدمهايى كه در اينجا بودند، اينها اجزاء سفارتخانه نبودند، به اسم سفارتخانه شما يك چيزى درست كرديد كه لانه جاسوسى است و بيايند ببينند كه آيا اين چيزهايى كه در اين سفارتخانه هست، اينها اسباب دست جاسوسهاستيا وسايلى است كه سفارتخانه لازم دارد؟
ما كه مركز جاسوسى را گرفتيم نه سفارتخانه را اينها اگر هم يك وقتبى عقلى كنند و فرض كنيد بريزند به ايران، اين جوانهاى ما آنها را با چنگ و دندان از بين مىبرند، نمىگذارند اينها يكيشان هم بروند. اگر هم اين كارى كه كرده بود رسيده بود به آنجايى كه بيايند در تهران و بيايند در اين لانه جاسوسى آن وقت مىفهميدند كه با چه اشخاصى طرف هستند. در هر صورت من از شماها تشكر مىكنم كه خودتان بدون اينكه غير از خدا يك كسى وادارتان بكند (اين چيزى است كه از مبدا الهى جوشش پيدا كرده) خودتان وارد اين ميدان شديد.
اين دفعه دومى است كه آقاى پاپ براى من كاغذ مىدهند و اشخاص را مىفرستند. دفعه اول براى آن لانه جاسوسى بود كه جوانهاى عزيز ما اطلاع پيدا كردند كه اين مركزى كه در ايران به اسم سفارت امريكا هستسفارتخانه نيست و اشخاصى كه در آنجا هستند اشخاص ديپلمات نيستند بلكه جاسوسانى هستند كه در مركز جاسوسى متمركز هستند و براى ضرر ملت ما، و كشور ما در آنجا مجتمع هستند و آقاى پاپ شايد ندانسته توصيه كردند براى آنها و من در آن وقت مفصل تنبهاتى به ايشان دادم.
ما بايد هر چه فرياد داريم به سر اينها بزنيم و امروز كه سالروز لانه جاسوسى است، من به ملتمان تبريك عرض مىكنم و اين عملى كه دوستان اسلام، مجاهدين اسلام انجام دادند، اگر اين لانه جاسوسى در اينجا بود، شايد ايران را به تباهى مىكشيد.
دانشجويان مسلمان و مبارزى كه لانه جاسوسى را اشغال كردهاند با عمل انقلابى خودشان ضربهاى بزرگ بر پيكر امريكاى جهانخوار وارد نمودند و ملت را سرافراز كردند.
پيام امام خمينى به مناسبتسيزده آبان (روز دانشآموزان)
بسم الله الرحن الرحيم
روز سيزده آبان، روز هجوم وحشيانه رژيم منحوس به دانشگاه و كشتار دسته جمعى دانشجويان عزيز ماست.
رژيم مخالف با تمام مظاهر تمدن و پيشرفت كشور، يك روز به مدرسه فيضيه و مدارس علوم اسلامى در سراسر ايران حمله ور مىشد و يك روز به دانشگاه تهران و مدارس و دانشگاههاى سراسر ايران، اين مراكز دانش و دانشمندان. اكنون كه سالروز حمله به دانشگاه است، براى پيوستگى بيشتر لازم است روحانيون عزيز قم و تهران و ساير شهرستانهاى نزديك به تهران در مراسمى كه در دانشگاه تهران است، شركت نمايند و همچنين روحانيون تمام شهرهاى ايران در دانشگاه هر نقطه از ايران كه بدين مناسبت مجلس بزرگداشتى برقرار كردهاند، شركت نمايند و با حضور در دانشگاههاى سراسر ايران و پيوستن به دانش آموزان و دانشجويان و استادان عزيز، توطئه هاى جدايى افكنانه بين اين دو نيروى مترقى را خنثى كنند.
دشمنان ما در هر فرصتخصوصا در اين روز از هيچ توطئهاى دستبردار نيستند و با هر وسيله ممكن مىخواهند آرامش را از ملت عزيز سلب كنند.
بر دانش آموزان دانشگاهيان و محصلين علوم دينيه است كه با قدرت تمام حملات خود را عليه امريكا و اسرائيل گسترش داده و امريكا را وادار به استرداد اين شاه مخلوع جنايتكار نمايند و اين توطئه بزرگ را بار ديگر شديدا محكوم كنند. بر دانش آموزان، دانشگاهيان و محصلين علوم دينيه است كه با تمام نيرو وحدت خويش را حفظ و از انقلاب اسلامى خود طرفدارى نمايند و بر ملت است كه از اين دو جناح عزيز با تمام قدرت پشتيبانى كنند. دستخدا به همراه همگى باد.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
10/8/58
بر دانش آموزان و دانشجويان عزيز و اساتيد و معلمان متعهد است كه با تمام توان و قدرت در شناسايى عوامل فساد كوشش كنند و محيط آموزش و پرورش را از لوث وجود آنان پاك نمايند.
از خداوند متعال بيدارى و هشيارى هر چه بيشتر نسل جوان را خواستار و رشد و تعالى علمى و اخلاقى آنان را خواهانم.
دانش آموزان عزيز با كمال دقت و بيطرفى اعمال و كردار دبيران و معلمين را زير نظر بگيرند كه اگر خداى نكرده در يكى از آنان انحرافى ببينند بلافاصله به مقامات مسئول گزارش نمايند و خود دبيران و معلمين با هشيارى مواظب همكاران خود باشند تا اگر بعضى از آنان خواستند افكار انحرافى خود را در خلال تدريس به فرزندان ميهن اسلاميمان القا كنند، از آنان جلوگيرى نمايند و در صورتى كه فايدهاى نبخشيد، با قاطعيت مطلب را با مسئولان در ميان بگذارند.
بايد توجه داشته باشيد كه نفوذ منافقين و ديگر خرابكاران و افراد منحرف در دبيرستانها و ديگر مراكز تعليم و تربيت موجب تباهى اسلام است و مسئول آن، همه دستاندركاران امور تربيتى مخصوصا دبيران و معلمان و دانشآموزان حزب اللهى مىباشند.
دانش آموزان بايد سعى كنند تاريخ انقلاب اسلاميمان را و نقش وحدت بين خودشان و دانشگاهيان را با روحانيون بياموزند، زيرا اگر روحانيون شما را و شما روحانيون را بشناسيد و با هم تفاهم كنيد، مطمئن باشيد كه جناحهاى غربزده و شرقزده از منافقان و چپگرايان و ديگر خرابكاران و منحرفان بر شما و كشور اسلاميتان طمع نخواهند كرد، و اگر هم طمع كنند، با شكست قطعى مواجه خواهند شد.
دانشجو
اى قشرهاى روشنفكر و اى قشرهاى نويسنده، قلمها و گفتار خودتان را در راه اين مستضعفين صرف كنيد، اى دانشمندان ما، اى دانشجويان ما، اى فرهنگيان ما، اى دانشگاهيان ما، اجتماعات خودتان را براى راه اين مستضعفين تقويت كنيد، شما بوديد كه اينهمه خدمت كرديد و اينهمه خون داديد و اينهمه حبس رفتيد و اينهمه زجر كشيديد براى خلاصى از يوغ دشمنان، خلاصه از چپاولگرى چپاولگران، نگذاريد زحمات خودتان هدر برود، قلمها را در راه خدمتبه اين خلق به كار بيندازيد، گفتار را در راه خدمتبه مستضعفين و اعمال را در خدمتبه مستضعفين.
دانشجويان عزيز كه پيشروان انقلاب وانشاء الله كسانى هستند كه مقدرات كشور ما بعد ازاين در دست آنهاست دانشجويان عزيزى كه در اين انقلاب همدوش همه برادران در راه اسلام قدم برداشتهاند خوش آمدند. عزيزان من پيش من رهبرى مطرح نيست، برادرى مطرح است، خداى تبارك و تعالى در قرآن كريم ما را برادر خوانده است. " انما المومنون اخوه" در اسلام رهبرى مطرح نيست، اصلا بزرگان اسلام ما هم در عين حالىكه رهبرهاى معنوى بودند مع ذالك پيششان مطرح نبوده است اين معانى، من خدمتگزار شما باشم بهتر است تا اسم رهبرى،
شما دانشجوهاى عزيز، خودتان درصدد اين باشيد كه از غربزدگى بيرون بياييد. اين گمشده خودتان را پيدا كنيد، گمشده شما خودتان هستيد، شرق خودش را گم كرده و شرق بايد خودش را پيدا بكند. آنها در صددند كه به هر ترتيب شده استخودشان را به ما تحميل كنند و شما بايد مقاومت كنيد.
مقام معلم و مقام دانشجو كه بايد مغز متفكر يك ملت را تشكيل بدهد، از امورى است كه بايد به آن توجه زياد بشود و وظيفه معلم و دانشجو مشخص باشد تا انشا الله بر آن طريقى كه اسلام مىخواهد و مقام انسانيت اقتضا مىكند، از همان طريق راه بروند و طى مقامات را بكنند و به آنجايى برسند كه انسان شوند.
دانشجويان ما بايد خودشان اول توجه بكنند كه رفتار خودشان، كردار خودشان، گفتار خودشان همه اينها منطبق با موازين اسلامى و اخلاقى باشد تا اينكه اگر مردم را دعوت كرديد. به اسلام و بايد هم دعوت بكنيد، حرف شما مخالف با عمل شما نباشد. خودتان يك وضعى نداشته باشيد كه وقتى بگوييد، مسخره كنند كه آقا خودش فلان است و ما را دعوت به چه مىكند.
از شما دانشجوهاى عزيز كه اميد آينده كشور اسلامى هستيد تشكر مىكنم كه تشريف آورديد در اين روز سرد و با شما ملاقات مىكنم. شما مىدانيد كه هر چه از خوبيها و بديها براى يك ملتى تحقق پيدا مىكند، وابستگى يا استقلال، در قيد و بند بودن و اختناق يا آزادى، تابع تربيتهاى دانشگاهى است. آنچه كه دانشگاه در يك كشورى نقش دارد از امور مهمهاى است و نقش بزرگى دارد كه اين نقش بزرگ را اگر ايفا كند و به طور صحيح ايفا كند، كشور را به مقصد اعلاى خودش مىرساند.
اين كارى كه شما دانشجوهاى عزيز داريد و آن كار توجه به مسائل اسلامى دانشگاه، از امور بسيار با اهميت و ارزشمند است و از آن طرف بسيار با مسئوليت.
جوانان متعهد در طول تاريخ به خصوص دانشجويان مسلمان در نسل حاضر و در نسلهاى آينده سرمايههاى اميدبخش اسلام و كشورهاى اسلامى هستند. ايناناند كه با تعهد و سلاح و استقامت و پايدارى مىتواند كشتى نجات امت اسلامى و كشورهاى خود باشند و اين عزيزاناند كه استقلال و آزادى و ترقى و تعالى ملتها مرهون زحمات آنان است و ايناناند كه هدف اصلى استعمار و استثمارگران جهاناند و هر قطبى درصدد صيد آنان است و با صيد آنان است كه ملتها و كشورها به تباهى و استضعاف كشيده مىشوند.
و اكنون اى جوانان عزيز! و اى دانشجويان و دانشمندان! و اى اميد امروز و فرداهاى امت و اسلام! امانتبزرگ استقلال و آزادى كه از دام دو قطب شرق و غرب با مجاهدت و فداكارى ملت عظيمالشان ايران به دست آمده است، به شما عزيزان سپرده شده و مسئوليتبزرگى به عهده همه گذاشته است، همه ملتبه خصوص دانشجويان مسلمان كه رهبران آينده هستند، مسئول نگهبانى از اين امانتبزرگ الهى مىباشند.
دانشگاه
دانشگاه بايد عالم درست كند، دانشگاه بايد اشخاصى را درست كند كه مملكتخودش را اداره كند از حيث علميت، اداره كند از حيث فرهنگ، نه اينكه غايت آمال اين باشد، يك چيزى دستش بيايد برود تو يك ادارهاى بنشيند مهمل.
بايد شماهايى كه اهل دانشگاه و تربيت و اهل تعليم هستيد، جوانها را تربيت كنيد و تعليم، همراه تعليم، تربيتباشد. خداوند انشاءالله همهتان را حفظ كند، همه موفق باشيد مويد باشيد. من تا آنقدر كه هستم خدمت مىكنم به شما، آنقدر كه مىتوانم، البته من كه نمىتوانم خدمت صحيح بكنم آنقدر كه مىتوانم مىكنم.
بايد دانشگاه اسلامى بشود تا علومى كه در دانشگاه تحصيل مىشود در راه ملت و در راه تقويت ملت و با احتياج ملت همراه باشد.
معنى اسلامى شدن دانشگاه اين است كه استقلال پيدا كند و خودش را از غرب جدا كند.
عزيزان من! ما از حصر اقتصادى نمىترسيم، ما از دخالت نظامى نمىترسيم، آن چيزيى كه ما را مىترساند وابستگى فرهنگى است (تكثير حصار) ، ما از دانشگاه استعمارى مىترسيم.
از خداوند تعالى سعادت ملت اسلام را و سعادت جوانها را خواستارم و اميدوارم كه همانطورى كه پيشنهاد شده است. دانشگاهها را از همه عناصر تخليه كنند و از همه وابستگيها تخليه كنند تا اينكه انشاءالله يك دانشگاه صحيح، اخلاقى اسلامى، فرهنگ اسلامى تحقق پيدا بكند.
ما انقلاب دانشگاه را از محصولش بايد بفهميم، اگر انشاءالله بعد از چند سالى ديگر محصول، محصولى شد انسانى، محصولى شد اسلامى، محصولى شد كه براى كشور خودشان زحمت مىكشند و كار مىكنند، مىفهميم تحول پيدا شده.
دنيا را دانشگاه به فساد كشانده است و دنيا را دانشگاه مىتواند به صلاح بكشد.
منشا همه سعادتها، مادى و معنوى، از دانشگاه است.
همه چيز ما در دانشگاه است. همت كنيد با هم دانشگاه را اصلاح كنيد.
بايد همه اشخاصى كه علاقه دارند به اين كشور، علاقه دارند به اسلام، علاقه دارند به اين ملت توانشان را روى هم بگذارند براى اصلاح دانشگاه، خطر دانشگاه از خطر بمب خوشهاى بالاتر است.
دانشگاه دو راه دارد: راه جهنم و راه سعادت، راه ذلت و مسكنت و نو كرمابى و امثال اينها و راه عظمت و عزت و بزرگ منشى.
شما بايد كوشش كنيد و دانشگاه را اصلاح كنيد و احساس كنيد كه اسلام است كه مىتواند دانشگاه را اصلاح كند.
اگر دانشگاه اصلاح شد، كشور اصلاح مىشود.
دانشگاه را ببريد طرف اسلام، الهىاش كنيد.
دانشگاه را بايد شما رو به خدا ببريد، رو به معنويتببريد و همه درسها هم خوانده بشود، همه درسها هم براى خدا خوانده بشود. اگر اين را توانستيد كه شما براى اين كار برويد و اين كار را بكنيد در كارتان موفقيد، چه برسيد به مقصدتان، چه نرسيد به مقصدتان.
پيام امام خمينى در مورد گروگانها و تصرف لانه جاسوسى امريكا
ملت ايران در مقابل اين خاندان كثيف و امريكا و عمال آنان دست از مبارزات بر حق خويش برنمىدارد و نخواهد برداشت.
دولت ايران و جناب آقاى رئيس جمهور تمام كوشش و سعيشان را در استرداد شاه خائن و اخذ اموال ملت ايران از او بنمايند كه ملت دلير دست ازاين خواستبر حقشان برنمىدارند و قدمى به عقب نمىگذارند.
يكى از آثار اين خواست تصرف لانه جاسوسى بود كه مورد تاييد ملت قرار گرفت و چيزى جز عكسالعمل جنايات دولت امريكا نمىتواند باشد اكنون كه كميسيون بررسى و تحقيق در مداخلات گذشته امريكا در امور داخلى ايران از طريق رژيم شاه سفاك، توسط جناب آقاى رئيس جمهورى و شوراى انقلاب اسلامى ايران تحقق مىپذيرد. جنايات آنان به اثبات خواهد رسيد.
لازم است در آن روز ، معلولين عزيز و قهرمانان انقلاب ما در اين مجمع حضور يابند و خانواده شهدا، طومارهاى جنايات شاه و امريكا را به محكمه بفرستند.
همانطور كه بارها گفتهام ما خواستار استرداد شاه و اموال ملت از او مىباشيم. دانشجويان مسلمان و مبارزى كه لانه جاسوسى را اشغال كردهاند با عمل انقلابى خودشان ضربهاى بزرگ بر پيكر امريكاى جهانخوار وارد نمودند و ملت را سرافراز كردند ولى از آنجا كه درآينده نزديك نمايندگان مردم در مجلس شوراى اسلام اجتماع مىنمايند. با نمايندگان مردم است تا نسبتبه آزادى گروگانها و امتيازاتى كه در قبال آن بايد بگيرند تصميم گيرند زيرا اين مردماند كه بايد در جريانات سياسى دخالت داشته باشند; البته تا تشكيل مجلس شوراى اسلامى، شوراى انقلاب و جناب رئيس جمهور كوشش خودشان را درباره برگرداندن شاه و اموال ملت و جريانات سياسى كه زمينه اينگونه خواستها را فراهم مىكند، مبذول دارند از خداوند متعال نصرت اسلام و شكست دشمنان اسلام را خواستارم.
( چهارم اسفند 1358)
سخنرانى مهم حضرت امام درباره اشغال لانه جاسوسى آمريكا در جمع دانشجويان دانشكده اقتصاد دانشگاه اصفهان و گروه فنى اعزامى به پاكستان
شما مىبينيد كه الان مركز فساد امريكا را جوانها رفتهاند گرفتهاند و امريكاييهايى هم كه در آنجا بودند گرفتند و آن لانه فساد را به دست آوردند و امريكا هم هيچ غلطى نمىتواند بكند و جوانها مطمئن باشند كه آمريكا هيچ غلطى نمىتواند بكند، بيخود صحبت اينكه اگر دخالت نظامى، مگر امريكا مىتواند دخالت نظامى در اين مملكتبكند؟ امكان برايش ندارد، تمام دنيا توجهشان الان به اينجاست. مگر امريكا مىتواند مقابل همه دنيا بايستد و دخالت نظامى بكند؟ غلط مىكند دخالت نظامى بكند. نترسيد، نترسانيد. همين تعبيرى كه جوانهاى ما از روى باز احساسات جوانى كردند كه اگر چنانچه امريكا بخواهد دخالت نظامى بكند ما چه خواهيم كرد. اصلا اين اگرش را هم نبايد بگويند. امريكا عاجز از اين است كه دخالت نظامى در اينجا بكند، اينها يك مسائلى در پيششان است، يك مطالبى در پيششان است كه روى آن مطالب گرفتاريهايى دارند، نمىتوانند اين كارها را بكنند. اگر آنها مىتوانستند دخالت نظامى بكنند، شاه را نگه مىداشتند. با تمام قدرتشان، قدرتهاى تبليغى چيز كردند كه نگش دارند و ملت ما اعتنا نكرد به آن و نه تنها او، همه قدرتها پشتسر هم ايستاده بودند كه نگه دارند شاه را و نتوانستند نگه دارند براى اينكه ملت ما يك چيزى را كه خواست نمىشود مقابل ملتبايستد كسى و چه بكند. هيچ ابدا. اين مطلب را اصلا جوانهاى ما پيش نياورند اين مطلب را كه دخالت نظامى، آنها هميشه دخالتهايشان دخالتهاى شيطنتى است، توطئه است. آنها اگر بخواهند يك كارى هم بكنند، وادار مىكنند جوانهاى ما را كه آنها تظاهر بكنند و در تظاهر اعمال آنها بيايند درگيرى بكنند يا اينها و يك غائله راه بيندازند كه ما نتوانيم يك محيط آزاد پيدا بكنيم، يك محيط آرام پيدا كنيم و مسائلى را كه مىخواهيم طرح بكنيم و مىخواهيم ايجاد بكنيم، بتوانيم. آنها از اين راه شيطنتها پيش مىآيند. آنها شيطانهايشان را پيش همين جوانهاى صافدل عزيز مىفرستند تبليغات مىكنند. مىنويسند به ديوار چه مىكنند، عده. عده. يك وقت مىبينيد كه يك عده جوان را راه انداختند توى خيابانها به يك تظاهراتى. تظاهرات بحق لكن آنها از همين تظاهرات بحق مىخواهند استفاده ناحق بكنند.
همين قضيهاى كه الان قضيه روز است در دنيا. قضيه قضيه سفارت امريكا يعنى نه سفارت، محل توطئه آمريكا جوانها كشف كردند خيلى از چيزهايش را در همين قضيه ديشب به ما اطلاع دادند كه زمزمه است در تبريز و در تهران و در بعضى جاهاى ديگر كه يك تظاهراتى بكنند براى پشتيبانى از آقاى مهندس بازرگان. خوب همين قضيه را آنها خواستند (حالا نمىدانم موفق بشوند يا نه) خواستند كه يك همچو چيزى درستبكنند بعد كم كم اين را بكشانند به يك جايى كه مثلا سفارت عراق هستبريزند بشكنند، سفارت - فرض كنيد كه - افغانستان هستبريزند بشكنند كه مملكت ايران را موجه كنند با همه ممالك. آن شياطين يك همچو نقشههايى دارند. جوانهاى ما بايد بيدار بشوند كه تحت تاثير اينها واقع نشوند، اينها كه مىگويند تظاهر بكنيد. مگر آقاى بازرگان با شوراى انقلاب مخالفتى دارند؟ اينها همه و همه يك باب است منتها آقاى بازرگان يك قدرى خسته شده بودند، يك قدرى - عرض كنم - عذرهايى داشتند و گفتند كه حالا من كنار باشم، لكن نه اين است كه حالا ايشان كه كنار هست ديگر آقاى بازرگان دخالتى در امور ندارد، ايشان يكى از آن اشخاصى است كه مورد احترام همه است. خيال نكنند كه يك بىاحترامى به ايشان شده است، نخير مورد احترام است و براى خاطر يك امرى كه ملت هم قبول دارند، نيفتند توى خيابانها راه بيندازند يك چيزى كه آنها كه مىخواهند يك بازى درست كنند، يك وقتى يكى را بزنند بكشند. يك دو تا شعار از (شما اگر يادتان باشد من نبودم در اينجا لكن براى من نقل مىكردند. اين دستهجاتى كه در قم آن وقتبر ضد رژيم سابق شعار مىدادند، اينها شعار آرام مىدادند، يكدفعه مىديدند كه از اينجا يك كسى يك چيزى انداختيك شيشهاى را شكست، يك بانكى را شكست، يك جايى را خراب كرد، گاهى يكى آدمى راكشت، مىريختند به جان هم، يك كشتار پيدا مىشد زياد. آنها روى حساب، هميشه روى نقشه حساب مىكنند و اينطور كارها را مىكنند، قضيه دخالت نظامى ابدا مطرح نيست، دخالتهاى توطئهگرى اينطورى يعنى از قواى خود ما استفاده مىكنند، قوه خودشان را از آن استفاده نمىكنند، در اين ممالك از قواى خود ما استفاده مىكنند. خوب شما كردستان را ببينيد كه اينها از چه استفاده مىكنند، يك نفر سرباز امريكايى نمىآيد آنجا يك كارى بكند، آنها با شيطنت استفاده مىكنند از خود اين افرادى كه يا وابسته هستند به آنها يا اعوجاج دارند، آن وقت اين دست دومىها كه اعوجاج دارند، از سادهدلى بعضى از كردها استفاده مىكنند، با آنها يك - چيز - صحبت مىكنند منتشر مىكنند كه بنا دارند كه تمام كردستان را بكوبند. اين ارتش ايران كه رفته آنجا براى اينكه جلوگيرى كند از اينكه آنها دارند مىكشند و سر مىبرند و اذيت مىكنند، فورا آنها دنبالش برمىدارند مىنويسند كه ما مىخواهيم; يعنى دولت ايران مىخواهد كه كردها را بكوبد. آن رفته كه كردها را حفظ بكند اينها مىگويند رفته كردها را بكوبد.
اين اشخاصى كه هى فدايى خلق خودشان را معرفى مىكنند، من كه در اين چيزهائى كه براى پشتيبانى از اين جوانها بود كه آنجا را گرفتند، به گوش من نخورد كه اينها پشتيبانى كرده باشند. اگر اينها امريكايى نيستند، چطور پشتيبانى نكردند از اينها؟ اگر اينها مال شوروى هستند خودشان يا خير ملى هستند. آدمى كه ملى است، با امريكا خوب دشمن است همانطورى كه همه ملت ما دشمن شماره اول خودش را امروز امريكا مىداند. براى اينكه دشمن شماره اول ما را برده است امريكا نگه داشته است. آن وقت هم كه آن بود، دشمن شماره يك ما آنها بودند اينها اذناب آنها بودند، اينها كسانى بودند كه ماموريت داشتند براى وطنشان، يعنى ماموريت داشتند كه اين وطن را نگذارند كه يك قدم جلو برود. مايى كه و شمايى كه و ملت ما كه دشمن شماره يكش را امريكا مىداند و حالا هم كه جوانها رفتند آنها را گرفتند ديدند كه مركز توطئه بوده آنجا، به گوش من نخورد كه از اين فداييان خلق يك پشتيبانى از اينها شده باشد.
(تاريخ سخنرانى 16 آبان 1358)
دلايل تبعيد از كلام امام
سئوال: آيا دلايل تبعيد خودتان را مىتوانيد تشريح كنيد؟
جواب: پانزده سال قبل كه شاه قصد داشتبه دستور امريكا لايحه مصونيت مستشاران امريكايى را به تصويب مجلسين برساند، من اين خيانتشاه را نسبتبه ملت ايران، در طى يك سخنرانى و صدور يك اعلاميه محكوم نمودم و ملت ايران را از اين سياست استعمارى امريكا مطلع ساختم كه پس از چند روز مرا از ايران پس از آنكه شبانه به منزلم در قم حمله كردند، دستگير و سپس به تركيه تبعيد نمودند و در آنجا هم دولت تركيه تحت فشار افكار عمومى از دولت ايران خواست كه محل تبعيد مرا كشورى غير از تركيه قرار دهد كه سر انجام به عراق تبعيد شدم و در آنجا پس از حدود پانزده سال، دولت عراق تحت فشار شاه مخالفتخود را با فعاليتهاى اسلامى من عليه رژيم سلطنتى و شاهنشاهى ابراز كرد و از اين جهت تصميم گرفتم كه به كويت كه يك كشور اسلامى استبروم تا در آنجا در مورد محل اقامتم تصميم بگيرم و با داشتن ويزاى آن كشور، دولت كويت از ورود من به آن كشور جلوگيرى نمود و به ناچار به فرانسه آمدم، اقامت من در اينجا نيز موقتى است.
(تاريخ مصاحبه: 14 آذر 1357)
مصاحبه خبرنگار روزنامه فرانسوى لوموند (اريك رولو) با امام خمينى (س)
سئوال: شما موضع دانشجويان ايرانى را تاييد كرديد، آيا نگهدارى گروگانها با قوانين اسلامى مطابقت دارد، حتى در موقع جنگ؟
جواب: آنجا من به شما گفتم مثل اينكه اشتباه به شما رسيد و شايد باز اين اشتباه را دستگاههاى تبليغات صهيونيستى كرده باشند. آنچه من گفتم اين بود كه ما نمىتوانيم ملتى را كه اينقدر از امريكا ضربه ديده، اگر چنانچه امريكا شاه را نگه دارد و اين امر طولانى شود يا بخواهد مملكت ما را بمباران كند، ما نمىتوانيم جوانان را كنترل كنيم. مردم ما پنجاه سال است كه از امريكا ضربه خوردهاند. ممكن است كه جوانهاى ما اينجاها را خودشان به هم بزنند. من اينطور گفتم، نه اينكه ما ابتدائا اين كار را مىكنيم. الان هم آنها در كمال خوشى و آسايش هستند و تبليغات آقاى كارتر بر خلاف اين است لكن واقع اين است. من فرستادم تحقيق كردم، به گروگانها هيچ صدمهاى نرسيده است و اسلام با همه مردم دنيا مىخواهد با خوبى رفتار كند. بله، اسلام با كسانى كه توطئه گر هستند و بخواهند برخلاف مصالح مسلمين و مصالح بشر عملى بكنند با آنها هم سختگرى مىكند.
( تاريخ مصاحبه: 9 آذر 1358)
مصاحبه با خبر نگاران در 27 آبان ماه 1358
سئوال: آيا حضرتعالى هنوز مىفرماييد كه اگر شاه به ايران بازنگردد گروگانهاى امريكايى آزاد نخواهند شد؟
جواب: بسم الله الرحمن الرحيم. اين مسئله مربوط به ملت است. سى و پنج ميليون ملت ما خواستشان اين است و بايد ما بررسى كنيم راجع به اينكه چرا ملت ما مىخواهد كه شاه بيايد و تا نيايد دست از اين گروگانها برداشته نخواهد شد و چرا كارتر اينقدر اصرار دارد، قضيه اين نيست كه شاه بيايد ايران، ملت ما شاه را كه دشمن خودش مىداند مىخواهد چه بكند. يك تحفهاى نيستبراى ملت ما كه بخواهد او را در موزه نگه دارد، بلكه مطلب اين است كه دو جهت هست كه ملت ما مىخواهند شاه بيايد و ما اصرار داريم، كه اين دو جهتيكيش اهميتش بيشتر از ديگرى است. يك جهت راجع به اينكه ما ملتى هستيم كه الان اقتصادمان خيلى قوى نيست و داراييهاى ايران، بسيار در دستشاه مخلوع و بستگان اوست و اين در بانكهاى امريكا و ساير كشورها متمركز است. و اينها همه مال ملت است و اينكه ما اصرار داريم شاه را بياوريم براى اين است كه معلوم بشود كه اين اموال فقرا كه در دست اينها و عمال اينها هست در كجاها هست و بايد برگردد به ملت و مطلبى كه اهميتش بيشتر از اين است. اين است كه ما مىخواهيم او بيايد و ما ريشه اين جناياتى كه اين شخص در طول سىو هفتسال تقريبا به ايران كرده است و اين خيانتهايى كه به ايران كرده است و اين آدمكشيهاى دستجمعى كه كرده است ما به دستبياوريم كه اين با امر كى بوده. يك انسان، يك آدم كه مىخواهد در يك مملكتى حكومت كند بىجهت اينقدر جنايت نمىكند. اين عامل اشخاصى بوده است. خود ايشان هم مىگويد من مامور بودم براى وطنم. ما مىخواهيم آن امر را پيدا بكنيم كه آنكه امر كرده است كه ايشان در وطنش اينهمه جنايتبكند كيست و چه اشخاصى هستند؟ از اين جهت ملت ما اصرار دارد به اينكه اين آدم بيايد و اين دو مطلب ثابتبشود در محاكمه. محكمه هر جور حكم كرد عمل بشود. و اما اينكه كارتر اصرار دارد به اينكه ايشان نيايد، بايد ما ببينيم كه اين از باب اين است كه آقاى كارتر بشر دوست است و حس انساندوستى اين آقا، اين آقاى كارتر او را وادار كرده است كه اينقدر اصرار بكند و در مقابل ملتهاى اسلامى بايستد و ارعاب بكند و آنهمه مطالب پيش بيايد و منطقه را به خطر بيندازد، اين براى اين است كه يك آدمى است انساندوست و براى انساندوستى - كه - اين نحو مىكند؟ ما در آقاى كارتر اين انساندوستى را سراغ نداريم براى اينكه از اعمال ايشان معلوم است كه ايشان اين حس را ندارند. كسى كه يك جانى را در حفظ خودش و حمايتخودش به عنوان انساندوستى نگه مىدارد نبايد در ممالك بسيار، اينقدر جنايتها را و اينقدر آدمكشيها را علتباشد. اين آدم انساندوست نيست و حس انساندوستى اين چيز را نكرده است. اگر در ايشان حس انساندوستى بود. سى و پنج ميليون انسانهايى كه در ايران بودند كه يكيشان هم محمدرضا بود و همه از يك ملت و از يك كشور هستند، چه شد كه در ظرف سىو هفتسال آنهمه جنايات بر ما شد و اخيرا با دست اين شخص آنهمه كشتار مىشد و در حكومت آقاى كارتر بود و ايشان ابدا حس انساندوستىشان اسباب اين نشد كه يك تقاضايى لااقل از اين شخص بكند كه نكن اين كار را، بلكه آنطور كه ما مىدانيم ايشان علاوه بر اينكه تقاضا نكردهاند تهييج هم كردهاند. ، و اما اينكه اصرار دارند و از جهت انساندوستى معلوم شد نيست، معلوم مىشود براى اين است كه اسرار او فاش نشود، اسرار روساى امريكا فاش نشود. ما با بودن شاه در اينجا اسرار شخص كارتر و اسرار اسلاف او را فاش خواهيم كرد و به ملت امريكا ارائه خواهيم كرد و ملت امريكا مىفهمد كه گرفتار چه روساى جمهورى هستند كه ملتشان را به تباهى كشيده است و آبروى ملتشان را در بين مسلمين از بين برده است. ما براى اين مىخواهيم كه بيايد و ايشان براى اين جهت مىخواهد كه نيايد. اين اصرار او به نيامدن براى اينكه خوف اين را دارد كه اسرار فاش بشود و ايشان ديگر نتوانند در مملكتخودشان يك زندگى صحيح داشته باشند و ديگر رياست جمهورى ايشان هم فاتحهاش خوانده بشود و مملكت امريكا هم اگر مطلع بشود از مسائل و مطلع بشود از مصايب ما و مطلع بشود و رسانههاى گروهى به آنها بفهمانند كه در اين مملكت چه گذشته است و اينها از دست روساى جمهور امريكا و ديگر روساى ابرقدرت، بر ما گذشته است اگر يك همچو احساسى را بكنند اين طرفدارى از كارتر را نمىكنند و من هم احتمال اين را مىدهم كه طرفدارى از كارتر يك قشر از اشخاصى است كه تحت نظر خود آنها هستند نظير آن طرفداريهايى كه در اينجا از شاه مىشد. از شاه مخلوع مىشد كه وقتى كه مثلا رئيس جمهور امريكا مىآمد به ايران عده كثيرى را مىبردند به استقبال به اسم ملت. در صورتى كه ملت هرگز از اين امور اطلاع صحيح نداشت و هرگز حاضر نبود كه استقبال بكند از شاه يا از مهمانهاى شاه لكن آنها عده زيادى داشتند كه اين كارها را انجام مىدادند. من احتمال مىدهم كه آقاى كارتر هم عده زيادى از قبيل سازمان امنيت و اشخاصى كه مربوط به خودش است داشته باشد و آنها به دانشجوهاى ما در خارج اين اهانتها را مىكنند و اين سختىها را مىگيرند و خود آقاى كارتر هم كه آقاى انساندوستى است دانشجوهاى ما كه براى تحصيل علم آنجا رفتند، در آنجا آنطور با آنها رفتار مىكند و وادار مىكند كه آنها را اذيت كنند، وادار مىكند كه سگ به جان آنها بيندازند و آنطور جنايات را بكنند. اين آقاى انساندوست وضعش اين است و ما كه يك ملت مظلومى هستيم ما مىخواهيم كه آن كسى كه به ما خيانت كرده استخودش و اساس كارهايش معلوم بشود.
سئوال: ولى اين جواب اين نيست كه آيا به اصطلاح اسرا آزاد خواهند شد يا نه؟ و ايشان آن جواب را مىخواهند.
جواب: جواب شد. براى اينكه - اسرا يعنى - ملت نمىگذارد. ملت ما مىخواهد و نمىشود غير از اين، ما بر خلاف ملت نمىتوانيم عمل بكنيم.
سئوال: آيا اين اسرا بنابراين همين جا خواهند ماند براى هميشه ؟
جواب: خواهند بود تا شاه بيايد. اختيار اين اسرا در دست كارتر است. اين اسرا را مىتواند كارتر اينجا آزاد كند مادامى كه بفرستد مجرم ما را به ما تحويل بدهد و ما هم اسرا را.
سئوال: و تنها در آن صورت است كه شاه برگردانده بشود. در غير اين صورت و لاغير؟
جواب: نه خير اينقدر بخواهد سئوال كند بيشتر از يك سئوال را جواب نمىدهم. نه خير بگوييد من وقت ندارم. ما بايد، بيشتر از اين وقت ندارم سئوال كنيد جوابتان را بدهم.
مصاحبه خبرنگار سى. بى. اس (S .B .C) امريكا با امام خمينى (س)
سئوال: حضرت آيتالله، آقاى كارتر دولت ايران را متهم به عمليات تروريستى مىكند و مصرا مىگويد كه اگر خداى ناخواسته چنانچه صدمهاى در ايران به اسرا وارد بشود رژيم شما مسئول اين مسئله خواهد بود.
جواب: ملتسىو پنج ميليونى تروريست هستند؟ ! از آقاى كارتر بايد پرسيد كه تشخيص شما در مسائل سياسى هم همين طور است كه يك ملتسىو پنج ميليونى كه همه پشتيبانى از اينها كردند باز شما مىگوييد تروريست هستند! من ديدم كلامى كه از اييشان صادر شده است، معالاسف كلام عاقلانهاى نبود كه: اينها دانشجو نيستند اينها لات هستند. اينها تروريستاند.
- دانشجوها، با لات در منطق شما يكى هستند؟ ! لاتها و اراذل با دانشجوها را شما در منطقتان يكى مىدانيد؟ ! توهين به دانشجوها در سراسر كشورهاى عالم نيست اين مطلب؟ ملت ما را شما تروريست مىدانيد؟ تشخيص شما در مسائل سياسى هم همين طور است كه ملت ما را تروريستبدانيد؟ ! شما مطمئن باشيد كه ملت ما مسلم است و مسلم تروريست نيست و با اينها با كمال رافت عمل مىكند. بهتر است از معامله شما با دانشجوهاى ما در خارج كشور كه آنطور شما داريد عمل مىكنيد آيا عمل شما تروريستى است كه دانشجوهاى ما را آنطور اذيت مىكنند و سگها را به جان آنها مىريزند. يا نگهدارى اينها در يك محفظهاى كه محل خودشان بوده است و همه جور آسايش برايشان فراهم است و آمدند ديدند و ما اجازه داديم كه هر روز بروند آنها را ببينند؟ اين عمل تروريستى استيا اين عمل انسانى است؟ و اعمالى كه امثال شماها انجام مىدهيد يك اعمالى است كه شبيه به اعمال تروريستى است.
سئوال: حضرت امام اجازه مىفرماييد كه ايشان بروند به سفارت سابق امريكا و با گروگانها صحبتبكنند و از سلامتيشان به اصطلاح و رفتار خوبى كه با آنها مىشود به دنيا بگويند.
جواب: مانعى ندارد خوب بروند آنجا جوانها آنجا هستند و آنها هم مانعى پيششان نيست كه كسى برود ببيند - آنها - ببينند آنها سالماند و حالشان خوب است و در رفاه هستند. ابدا چيزى كه موجب گرفتارى آنها باشد نيست. فقط در يك محلى هستند كه حفاظت مىشوند و ابدا آسيبى به آنها نخواهد وارد شد، اصلا، اصلش با اين امور با اسير اسلام بسيار رفتار انسانى مىكند و او را از همه جهات حفظ مىكند و ما هم تابع اسلام هستيم و جوانهاى ما هم دانشجوهاى اسلامى هستند و با آنها حتما بدانيد كه رفتار خوب مىكنند - حتى من پسرم را گفتم كه بايد آن جهت را شما گوشزد كنيد و خودتان مشاهده كنيد و ايشان گفتند كه نه آنها حالشان خوب است و من اميدوارم كه تا آخر هم حال اينها خوب باشد و ابدا آسيبى به آنها وارد نشود و آنها از امريكا بخواند و از كارتر بخواهند كه وسايل آزادى آنها را او فراهم كند. ملت ما يك امر مشروعى دارد. يك حرف مشروعى دارد اين حرف را قبول كنند. اينها هم آزاد خواهند شد.
سئوال: اجازه مىفرماييد بگويم فقط خودشان بروند. مىفرماييد كه خودشان تنها بروند.
سئوال: حضرت آيت الله، در ازاء آزادى اسراى زن و سياهانى كه دستور فرموديد، شما چه انتظارى از دولت امريكا داريد؟
جواب: ما آزادى زنها را و آزادى سياهها را براى اين قايل شديم كه زنها در اسلام يك احترام ويژه دارند و سياهپوستان هم تحت فشار امريكا بودند و ظلم بر آنها شده است و آنها را ما آنطور مقصر نمىدانيم بلكه آنها شايد تحت فشار بودند كه اينجا آمدند و لهذا ما براى امتثال امر اسلام و خدا اين عمل را كرديم و انتظارى از آقاى كارتر نداريم و پاداشى نمىخواهيم. تمام مطلب ما اين است كه كارتر، اين خيانتكار را به ما پس بدهد و شخص مجرمى كه در يك مملكتى به يك ملتى جرم كرده است، در تمام قوانين دنيا اين است كه بايد پس داده بشود به خود آن مملكت و ايشان - بر تمام - بر خلاف تمام موازين عقلى و عقلايى عمل مىكند.
خبرنگار: حضرت آيت الله، به نظر ما يك مرد بسيار بسيار مهربان مىآييد. يك مرد مقدسى، چهره مقدسى داريد. خيلى قيافه حضرت آيت الله مردمى هست و من هم به عنوان يك انسان فقط آرزو مىكنم، دعا مىكنم كه خداى ناخواسته هيچگونه آسيبى به اصطلاح وارد نشود به روابط بين دو تا مملكت، چيز خارقالعادهاى پيش نيايد.
13 آبان در آئینه ی تاریخ معاصر ایران
در این پست به واقعه هایی اشاره می شود که در تاریخ 13 آبان ماه سال های مختلف صورت گرفته است.
این وقایع از سال های 1288 تا 1358 مصادف با انقلاب دوم دانشجویان طبقه بندی شده است.
13 آبان 1358 :
ساختمان سفارت امريکا در تهران به تصرف دانشجويان مسلمان پيرو خط امام درآمد. به اين مناسبت روز 13 آبان روز ملي مبارزه با استکبار شناخته شد.
13 آبان 1357 :
تعدادي از دانشآموزان و دانشجويان که در دانشگاه تهران تجمع کرده بودند توسط مأموران شاه به خاک و خون کشيده شدند. متعاقب اين حادثه وزير علوم استعفا داد و بازار تهران تعطيل شد.
13 آبان 1357 :
پراودا ارگان حزب کمونيست شوروي رهبران مذهبي ايران را متهم کرد که براي رسيدن به هدفهاي ويژه خود تودههاي مردم را به قيام و شورش وادار کردهاند به نوشته اين روزنامه آيتالله خميني در مبارزه جاري نميتواند روي کوچکترين پشتيباني شوروي حساب کند! به نظر کرملين بهترين اصلاحات، همان است که به دست شاهنشاه انجام شود!
13 آبان 1357 :
آنتوني پارسونز سفير انگليس در ديدار با شاه : بحران فعلي ايران با وضع زمان حکومت مصدق در 1953 که ژنرالها به آساني توانستند بر اوضاع مسلط شوند قابل مقايسه نيست چون در آن موقع مصدق حمايت روحانيت را از دست داده بود.
13 آبان 1356 :
امامخميني (ره ) در پاسخ پيام عرفات به مناسبت شهادت حاج سيد مصطفي خميني نوشتند: « اين مصيبتها در مقابل مصائبي که بر امت اسلام و مسلمين وارد شده و ميشود ناچيز است».
13 آبان 1353 :
مجله تايم در گزارشي از ايران نوشت : 40 درصد ثروت کشور متعلق به تنها 10 درصد جمعيت ميباشد.
13 آبان 1350 :
«داگلاس» سفير امريکا در تهران از پست خود استعفا داد.
13 آبان 1343 :
امامخميني (ره) شبانه در خانه مسکوني خود در قم دستگير و پس از انتقال به تهران، به ترکيه تبعيد شدند.
13 آبان 1342 :
در اصفهان، تبريز و تهران مجالس ختم سوگواري براي شهادت طيب حاج رضائي و اسماعيل رضائي برگزار شد
13 آبان 1335 :
با يورش نظاميان انگليس، فرانسه و اسرائيل به مصر، نخستوزيران و وزيران امور خارجه کشورهاي عضو پيمان سنتو در تهران گرد هم آمدند.
13 آبان 1331 :
لايحه تعقيب قانوني احمد قوام ( قوامالسلطنه) به خاطر حوادث 27 تا 30 تير 1331 در مجلس شوراي ملي تصويب شد.
13 آبان 1329 :
يک موافقتنامه تجاري و بازرگاني ميان ايران و اتحاد جماهير شوروي به امضا رسيد.
13 آبان 1328 :
عبدالحسين هژير نخستوزير مستعفي، هدف گلولههاي حسين امامي عضو جمعيت فدائيان اسلام قرار گرفت و مجروح شد. متعاقب اين حادثه در تهران و حومه حکومت نظامي برقرار شد.
13 آبان 1325 :
آيتالله حاج سيد ابوالحسن اصفهاني مرجع تقليد شيعيان در شهر کاظمين درگذشت.
13 آبان 1304 :
دولتهاي انگليس، شوروي، آلمان، ايتاليا، بلژيک، مصر و لهستان حکومت موقت رضاخان را به رسميت شناختند.
13 آبان 1303 :
واحدهاي ارتش ايران به فرمان رضاشاه براي سرکوب شيخ خزعل رهسپار خوزستان شدند.
13 آبان 1288 :
شهر اردبيل به تصرف شاهسونها در آمد و غارت شد.
تسخیر لانه ی جاسوسی - مبارزه با استکبار جهانی
13 آبان در كشور ما محمل پیدایش حوادث مختلفی بوده است كه در شكل دهی تاریخ كشور و انقلاب اسلامی نقشی بزرگ و سرنوشت ساز داشتهاند: 13 آبان 42 تبعید حضرت امام خمینی (ره) در پی قیام مردمی 15 خرداد و اعلام مخالفت ایشان با قانون استعماری - آمریكایی كاپیتالاسیون، 13 آبان 57 شهادت جمع زیادی از دانشآموزان و دانشجویان در مقابل دانشگاه تهران در زمان اوجگیری انقلاب و بالاخره 13 آبان 58 تسخیر لانه جاسوسی ایالات متحده توسط دانشجویان پیرو خط امام.
در این میان، واقعه اخیر با توجه به ابعاد و پیامدها و همچنین گستره ملی - بین المللی آن از اهمیت و جایگاه ویژهای در تاریخ انقلاب اسلامی برخوردار شده است به طوری كه با گذشت بیش از ربع قرن از آفرینش آن، پیامدها و آثارش همچنان در صحنه سیاست داخلی و خارجی كشور، اثرگذار و بحثانگیز است.
این اقدام متهورانه یكی از منحصر به فردترین حركتها در تاریخ انقلابهای اصیل و مردمی جهان بود.پیروزی انقلاب اسلامی جدای از تاثیراتی كه در زمینه اندیشه سیاسی و پارادایم حاكم بر مقولات دولت ملت و ساختار حكومت داشت، تاثیرات عمیقی نیز بر استراتژیهای امنیتی منطقه و توازن قدرت بین غرب و شرق داشت به طوری که كشور ایران را كه به عنوان خط مقدم جبهه غرب در مقابله با نفوذ كمونیسم از جایگاه ویژهای نزد دولت مردان ایالات متحده برخوردار بود به یكباره تبدیل به یك هژمون منطقهای با شعار وحدت جهان اسلام و درهم نوردیدن مرزهای جغرافیایی كشورهای مسلمان كرد، كه برای هر دو ابرقدرت شرق و غرب خطرناك جلوه میكرد.
انقلاب اسلامی استراتژی «دو ستونی» آمریكا در منطقه را كه از مدتها پیش بر پایههای قدرت اقتصادی عربستان سعودی و قدرت نظامی ایران برای حفظ منافع منطقهای آمریكا و مقابله با نفوذ شوروی بنا شده بود با چالش جدی مواجه كرد به طوری كه «سایروس ونس» وزیر امور خارجه دولت كارتر در این باره میگوید: «رفتن ایران از صف كشورهای متحد آمریكا و افتادن این كشور به دست رژیمی كه دوست ما نیست، ضربهای اساسی به منافع سیاسی - امنیتی ما در آسیای جنوب غربی و خاورمیانه به شمار میرود.»
آمریكا كه تمام تلاش خود را در حمایت از رژیم شاه و جلوگیری از پیروزی انقلاب به كار بسته بود، با پیروزی انقلاب اسلامی سفارت خود را به عنوان پایگاهی برای طراحی و اجرای توطئه علیه انقلاب تبدیل نمود، تا بتواند آن بخش از اقداماتش را كه میتوانست در پوشش دیپلماتیك برای شكست یا به انحراف كشاندن نظام نو پای اسلامی انجام دهد، با مرکزیت سفارت به اجرا درآورد.
پس از پیروزی انقلاب در بهمن ماه 1357 و اخراج مستشاران نظامی و غیر نظامی آمریكا كه در واقع نقش آنتنهای اطلاعاتی را برای سازمان سیا بازی میكردند، ایالات متحده فعالیتهای جاسوسیش را كه از درون سفارت رهبری و هدایت میشدند به شدت افزایش داد تا خلاء ناشی از خروج مستشاران را جبران كند.
افسران سازمان سیا (CIA) با استفاده از شرایط نابسامان بعد از انقلاب و درهم ریختگی و نامشخص بودن حوزه مسئولیتها كه نتیجه طبیعی هر انقلابی است، سعی كردند تا با نفوذ در مناطق كلیدی و حساس انقلاب اسلامی از تعمیق و گسترش هر چه بیشتر آن جلوگیری نمایند. لانه جاسوسی آمریكا با ایجاد شبكههای جاسوسی و اطلاعاتی در پی آن بود تا با بحران آفرینی، تضعیف نیروهای اصیل انقلاب و جایگاه و شخصیت حضرت امام و همچنین ایجاد گسست و شكاف میان رهبری و نسل جوان، فعالترین و انقلابیترین نیروی اجتماع را از رهبری دور كند تا بتواند با تاثیر بر آنها و نفوذ در ارتش، حرکت انقلابی مردم ایران را آسیبپذیر نماید. از طرفی سفارت آمریكا مسئول انحراف افكار عمومی از خطرات شیطان بزرگ در ایران نیز بود. به همین دلایل مسئولین سفارت آمریكا در پی آن بودند تا با برقراری ارتباط با مسئولین دولت موقت راه رسیدن به اهدافشان را تسهیل كنند.
با پیروزی انقلاب، حضرت امام خمینی، مهندس بازرگان را بدون در نظر گرفتن علایق حزبی و گروهی به عنوان نخست وزیر دولت موقت منصوب كردند. بازرگان در اقدامی تأمل برانگیز اكثر اعضای دولت موقت را از جناح لیبرال انتخاب كرد و درهای دولت موقت را تقریباً بر روی دیگر نیروهای انقلاب بست. لیبرالها تضاد اصلی و عامل مهم مبارزه و انقلاب را استبداد داخلی و نه استعمار خارجی میدانستند و علاوه بر آن اعتقاد به تغییر بنیادین در ساختار سیاسی، اجتماعی و فرهنگی كشور نداشتند و تنها اكتفا به برخی اصلاحات سطحی را كافی میدانستند. بر همین اساس دولت موقت تنها به تعویض مهرههای كلیدی و بالای رژیم اكتفا نمود و از تغییرات بنیادین و خصوصاً از تجدید نظر در رابطه امپریالیستی و نابرابر ایران با آمریكا، پرهیز و اجتناب میكرد.
به این موضوع در كتاب خاطرات كارتر اشاراتی شده است: «مهدی بازرگان... و اعضای كابینهاش كه بیشتر آنها تحصیل كرده غرب بودند با ما همكاری داشتند. آنها از سفارت ما حفاظت میكردند و از ژنرال فیلیپ گاست... مراقبت به عمل میآوردند تا بدون خطر رفت و آمد كند و برای ما پیامهای دوستانه میفرستادند. بازرگان به طور علنی اعلام كرد كه مایل است با آمریكا روابط حسنهای داشته باشد، اما افراطیون طرفدار آیت الله خمینی برای او به صورت مشكلی درآمده بودند.» (امیررضا ستوده و حمید كاویانی، بحران 444 روزه تهران، ص 20)
«اسناد لانه جاسوسی نیز نشان میدهد كه ایالات متحده چگونه برای خارج كردن امام از صحنه سیاسی كشور در صدد جذب افراد موثر و مهم دولت موقت از جمله بنی صدر و امیر انتظام برآمده بود و مثلا در مورد جذب بنی صدر، در ظاهر به عنوان مشاور اقتصادی یك شركت آمریكایی با حقوق ماهانه 1000 دلار دعوت به همكاری میشد، اما در واقع رابط سازمان سیا تلاش میكرد تا وی را به استخدام این سازمان درآورد.» (دكتر بهرام نوازنی، الگوهای رفتاری ایالات متحده آمریكا در رویارویی با جمهوری اسلامی ایران (1357 - 1380) مركز اسناد انقلاب اسلامی، ص 98)
دولت آمریكا در پی آن بود تا با ایجاد ائتلافی از لیبرالهای سیاسی، چهرههای دینی میانهرو، سكولارها، ملی گرایان و سران ارتشی متمایل به غرب تحت لوای دولت موقت موجبات حذف تدریجی نیروهای وفادار به امام را از صحنه سیاسی كشور ایجاد نماید.
به همین دلیل وزارت خارجه آمریكا ماموریت اصلی سفارت خود در ایران را تلاش برای هماهنگی فعالیتهای نیروهای لیبرال و میانه روهای مذهبی و پیوند دادن آنها با عناصر ملی گرا و سلطنت طلبان و طرفداران رژیم سابق بر علیه انقلابیون مذهبی قرار داده بود.
«اقدامات آمریكا بر علیه جمهوری اسلامی ایران فقط به اقدامات سفارت این كشور در تهران محدود نشد. در پی اعدامهای انقلابی سران رژیم گذشته در روزهای اولیه پیروزی انقلاب، 2 تن از اعضای سنای آمریكا به نامهای جاكوب جاوتیس و هنری جكسون كه از طرفداران پروپاقرص رژیم پهلوی بودند در 27 اردیبهشت 58 (17 مه 79) قطع نامهای را از تصویب سنا گذراندند كه ایران را به خاطر این اعدامهای انقلابی با لحن شدیدی محكوم میكرد.» (پیشین ص103)
بعد از تصویب قطعنامه ضد ایرانی در سنای آمریكا، روابط دو كشور وارد مرحله تازهای شد. با این كه، قطعنامه هیچگونه ضمانت اجرایی نداشت ولی ایران آن را نشانه موضع خصمانه ایالات متحده و كاری در جهت انزوای ایران دانست.
به عقیده كارل كلمنت، كه از كارشناسان با سابقه وزارت خارجه آمریكاست، ایالات متحده اشتباهی استراتژیك را در مورد ایران انجام داده است و آن دل بستن به دولت موقت و عدم مذاكره و دیدار مستقیم با حضرت امام بود كاری كه رقبای ایالات متحده یعنی فرانسه و شوروی در آغازین روزهای پیروزی انقلاب انجام داده بودند.
بعد از تصویب این قطعنامه و ایجاد مسایل اختلاف برانگیز بین دو کشور، آمریكا در پی آن بود تا فرستادهای ویژه را با هدف جذب ایران و جلوگیری از نفوذ شوروی در این کشور ، به سوی ایران بفرستد ولی حضرت امام در واكنش به تصویب این قطع نامه از پذیرش فرستاده مذكور كه چارلز نام داشت و از دیپلماتهای كار كشته وزارت خارجه ایالات متحده بود خودداری كرد و علاوه بر آن پذیرش والتر كاتلر در سمت سفیر كه آماده میشد به ایران سفر كند، از سوی دولت رد گردید هر چند كه جمهوری اسلامی پیش از آن موافقت خود را با اعزام او به ایران به عنوان سفیر اعلام كرده بود.
«پس از این فعل و انفعالات دولت آمریكا به بهانه حفظ امنیت منطقه و با این ادعا كه احتمال داده میشود كه یك نفت كش در خلیج فارس ربوده شود، ناوگان خود را در تنگه هرمز به حال آماده باش درآورد.» (پیشین ص 106)
امام خمینی در 7 آبان 58 به قراردادهای استعماری بین ایران و آمریكا شدیدا اعتراض كردند. اما در مقابل دولت موقت هیچ توجهی به این اعتراضها نشان نمیداد و در پی بهبود روابط با ایالات متحده بود و در موضعگیریهای رسمی و غیر رسمی بیشترین واهمه خود را از شوروی ابراز میداشت.
حركتهای سازش كارانه دولت موقت تا به آنجا پیشرفت كه بدون اطلاع امام در روز 11 آبان 58 در جشن انقلاب الجزایر، مهدی بازرگان با برژینسكی، مشاور امنیت ملی كاخ سفید دیدار كرد و به مدت یك ساعت و نیم با او به مذاكره نشست.
برژینسكی مشاور امنیت ملی دولت كارتر برخلاف سایروس ونس، وزیر خارجه كه در برخورد با جمهوری اسلامی قائل به راهبردهای دیپلماتیك و گفتگو و مذاكره سیاسی بود، از طرفداران جدی سركوب و مداخله نظامی انقلاب و یكی از طراحان اصلی كودتای 21 بهمن 57 برای پیشگیری از انقلاب بود.
او برای پذیرش شاه در آمریكا تلاش فراوانی به عمل آورد، اما اعضای دولت موقت دوستانه به پیشواز برژینسكی رفتند و با او به گپ زدن مشغول شدند جالب این كه این ملاقات به گفته برژینسكی نه به تقاضای او بلكه به درخواست بازرگان، نخست وزیر ایران صورت گرفت.
محمدرضا پهلوی كه پس از فرار از ایران در كشورهای مختلفی آواره شده بود، و ملت ایران خواستار بازگشت و محاكمه وی بودند با مساعدت مقامات آمریكایی به یكباره سر از آن كشور درآورد. در حقیقت دولت آمریكا و مسئولین آن به خاطر بذل و بخششهای شاه خود را مدیون او میدانستند. هزینههای زیادی از سوی شاه به برخی جناحهای سیاسی آمریكا برای مبارزات انتخاباتی پرداخت میشد و بعضی از مسئولین دولتی آمریكا پورسانتهای گزافی از محل قراردادهای تسلیحاتی ایران با شركتهای آمریكایی دریافت میكردند. از سوی دیگر رژیم آمریكا از آن بیم داشت كه عدم پذیرش شاه موجب هراس و نگرانی حكام وابستهاش در منطقه شود به همین دلیل شاه به بهانه معالجه در آمریكا رحل اقامت افكند.
پذیرش شاه از سوی آمریكا خشم ملت و امام را صد چندان كرد. امام كه از دولت موقت قطع امید كرده بود، در 9 آبان 58 طی سخنانی فرمودند:
«ای جوانهایی كه در مقابل توپ و تانك رفتید ای خواهرهایی كه جوانان خود را از دست دادهاید... حفظ كنید خودتان را، نهضت خودتان را حفظ كنید ننشینید دیگران برای شما كار كنند، اینها برای شما كاری نمیكنند.»
همچنین حضرت امام طی پیامی در 12 آبان 58 در اعتراض به پذیرش شاه از سوی رژیم آمریكا اعلام كردند:
«دانشگاهیان، دانشآموزان و طلاب علوم دینی با قدرت تمام مبارزه خود را علیه آمریكا گسترش دهند.»
بدنبال اعلام این مواضع از سوی حضرت امام نمایندگان دانشجویان مسلمان پیرو خط امام چهار دانشگاه امیركبیر، تهران، شهید بهشتی و صنعتی شریف با تشكیل جلسهای به برنامه ریزی برای تصرف سفارت آمریكا پرداختند.
یكشنبه 13 آبان 58 (4 نوامبر 1979) در تاریخ انقلاب، روزی بزرگ و فراموش نشدنی است. روزنامه اطلاعات مورخ 14 ابان 58 در صفحه دوم خود، شرح وقایع آن روز را اینگونه گزارش میكند:
«ساعت 30و 10دقیقه صبح گروهی (حدود 400 نفر) از دانشجویان (كه از یك چهار راه قبل از سفارت آمریكا شروع به حركت كرده بودند) كه در حال شعاردادن در خیابان آیت الله طالقانی به سوی دانشگاه (تهران) در حركت بودند هنگامی كه جلوی در اصلی سفارت آمریكا رسیدند، مسیر خود را تغییر دادند و پس از گشودن زنجیرهای این در به داخل سفارت رفتند. در همان زمان گروهی از دانشجویان نیز از دیوار خود را به داخل سفارت رساندند و پیشروی به سوی ساختمانهای داخلی سفارت را آغاز كردند. از همان لحظههای اول تصرف سفارت آمریكا، گروههای مختلف مردم در مقابل در سفارت اجتماع كردند و به دادن شعارهای ضد آمریكایی میپرداختند دانشجویان در سه بیانیهای كه تا ساعت 18 (همان روز) از طریق بلندگو پخش كردند، اعلام كردند كه ساختمان اصلی سفارت تا ساعت 15 به تصرف كامل درآمد... دانشجویان اعلام كردند كه هر چند تصرف ساختمان با مقاومت سه ساعته و همراه با پرتاب گاز اشك آور از جانب تفنگداران آمریكایی بود، هیچ گونه آسیبی به طرفین وارد نیامد.
از ساعت 16 (همان روز) آزاد كردن گروهی از ایرانیانی كه به عنوان ارباب رجوع یا كارمند در داخل سفارت بودند آغاز شد و آمریكاییان را با چشم بسته به محل دیگری منتقل شدند.»
پیش از آنكه دانشجویان اصلی سفارت برسند، دیپلماتهای آمریكایی، مقداری از اسناد را در دستگاههای مخصوص خرد كن ریختند و از بین بردند و مقدار زیادی از اسناد را نیز سوزاندند و به خصوص نوارهای میكروفیلم و حافظههای كامپیوتری را نابود كردند.
در جریان اشغال سفارت آمریكا،72 آمریكایی به عنوان گروگان بدست دانشجویان افتادند. سه تن از دیپلماتهای آمریكایی آن روز برای مذاكره با وزیر خارجه به وزارت امور خارجه رفته بودند. پس از اشغال سفارت تا شب به امید حل شدن موضوع همان جا ماندند ولی بعد از آن در وزارت خارجه به صورت تحت نظر در اختیار دانشجویان قرار گرفتند.
پس از تسخیر سفارت، دانشجویان كه خود را دانشجویان مسلمان پیرو خط امام مینامیدند، با صدرو بیانیههایی به تشریح علل، انگیزهها و چگونگی انجام این اقدام انقلابی پرداختند. در یكی از اولین بیانیهها آمده است:
«ما دانشجویان مسلمان پیرو خط امام از موضع قاطعانه امام در مقابل آمریكای جنایتكار به منظور اعتراض به دسیسههای امپریالیستی و صهیونیستی، سفارت جاسوسی آمریكا در تهران را به تصرف درآوردیم تا اعتراض خود را به گوش جهانیان برسانیم.»
عنوان دانشجویان مسلمان پیروخط امام، از یك سو بیانگر تبلور خشم انقلابی امام و ملت مسلمان ایران از آمریكا بود و از سوی دیگر هر گونه شائبه وابستگی دانشجویان به گروهها و دستجات سیاسی متعدد را منتفی میساخت و امكان بهره برداری از آن را به نفع جریانهای مختلف، محدود میساخت.
برای این اقدام انگیزههای متفاوتی ذكر میگردد: اعتراض نسبت به پذیرش شاه از سوی دولت آمریكا، اعتراض به عملكرد دولت موقت، كه كم كم به سمتی گرایش پیدا میكرد كه دوباره دست آمریكا را در ایران باز كند، شناسایی جاسوسان آمریكایی و عوامل داخلی آنها، پایان دادن به توطئه گری و سلطه جوییهای آمریكاییان در ایران، نشان دادن ضربه شستی به ایالات متحده به تلافی طراحی و اجرای كودتای 28 مرداد 32، اعتراض به آمریكا به علت ایجاد فشار تبلیغاتی موسوم و انحصاری و كمك و حمایت از افراد ضد انقلاب و فراری علیه انقلاب اسلامی.
گرچه خواستههای دانشجویان از ابتدا تازمانی كه این موضوع به حل و فصل انجامید، تغییرات زیادی را نشان میدهد؛ اما اصلیترین خواسته آنها كه رسما و با صراحت تمام همواره ثابت ماند، عبارت بود از «عدم دخالت ایالات متحده در امور داخلی ایران» .
درخواستهای دیگر از قبیل تحویل شاه مخلوع و همسرش فرح برای محاكمه در ایران، تحویل اموال خاندان سلطنتی و دیگر فراریان از ایران به دولت ایران، رفع تحریمهای اقتصادی و مالی و آزاد كردن اموال و داراییهای ایران در آمریكا و شعب بانكهای آمریكایی از جمله خواسته هایی بودند كه بعدها با به درازا كشیدن موضوع و اتفاق دیگر كه در واكنشهای متعدد و متفاوت آمریكاییان خلاصه میشود، اضافه شدند.
این حادثه پیامدها و بازتابهای بسیاری بر جای گذاشت. حركت انقلابی دانشجویان مسلمان قبل از هر چیز دیگر، هیئت حاكمه آمریكا را به شدت گیج كرد. آمریكا كه به لطف لیبرالهای حاكم در دولت موقت توانسته بود موقعیت از دست رفته خود در ایران را به تدریج باز یابد، با این ضربه سهمگین به شدت برآشفته گردید.
كارتر در كتاب خاطرات خود میگوید:
«4 نوامبر 1979 (13 آبان 58) تاریخی است كه من آن را هرگز فراموش نخواهم كرد... ما شدیداً نگران بودیم» وی میافزاید: «در روزهای نخست تصور میكردم گروگانها به زودی آزاد خواهند شد، اما پس از آنكه بازرگان، نخست وزیر دولت موقت در كوششهای اولیه خود برای آزادی گروگانها با شكست مواجه شد، نگرانی ها افزایش یافت.»
در بین حاكمان دولت آمریكا نیز در مورد راه برخورد با ایران اختلافاتی پیش آمده بود. گروهی به نمایندگی سایروس ونس وزیر خارجه، راههای دیپلماتیك و گفتگو و در نهایت تحریمهای اقتصادی و پروازی را پیشنهاد میكردند و گروهی دیگر به رهبری زیبیگینو برژینسكی مشاور امنیت ملی، دخالت نظامی را برای حل مساله گروگانگیری لازم میدانستند. این اختلاف تا به آنجا پیش رفت كه سایروس ونس پس از حمله نظامی آمریكا در صحرای طبس كه منجر به شكست آمریكا شد، استعفا كرد.
آمریكا در اولین واكنش، اقدام به تحریم اقتصادی ایران و بلوكه كردن اموال و داراییهای ایران در بانكهای آمریكایی و بانكهای خارجی مستقر در آمریكا كرد و از سوی دیگر اقدام به آزار واذیت ایرانیان مقیم آمریكا نمود و در جهان نیز تضییقاتی را برای ایران ایجاد كرد. در هر حال تسخیر لانه جاسوسی هرچند از سوی دول استعماری وابسته به شرق و غرب محكوم گردید، اما از سوی ملل محروم و تحت ستم جهان و نهضتهای آزادی بخش جهان به شدت مورد استقبال قرار گرفت و باعث نضج گرفتن حركتهای ضد استعماری گستردهای در سطح جهان و خصوصا خاور میانه شد.
این حادثه بزرگ پیامدهای گوناگونی را در پی داشت كه از آن جمله میتوان به این موارد اشاره كرد: پایان یافتن رابطه استعماری ایران و آمریكا، روشن شدن ماهیت ننگین ایالات متحده که پشت صورتک حقوق بشر و آزادی مخفی شده بود، جلوگیری از ایجاد بحران و آشوب با تسخیر مرکز بحران آفرینی آمریکا، از بین رفتن گروههای مارکسیستی، گروههایی که تا پیش از آن خود را تنها سردمدار مبارزه با امپریالیسم آمریکا میدانستند، بازگشت مردم به صحنه که با توطئههای دولت موقت خانهنشین شده بودند، شکست هیمنه و اسطوره جهانی آمریکا و بالاخره شکست کارتر در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در سال 1980.
کارتر که با ژستهای حقوق بشری و همچنین حل مشکلات بین آمریکا و چین و امضای موافقت نامه کمپ دیوید بین مصر و اسراییل وجهه ای صلح طلب برای خود کسب کرده بود، با تسخیر لانه جاسوسی تمامی وجهه و نفوذ خود را از دست داد به طوری که حتی نتوانست در مقابل حمله نظامی شوروی به افغانستان موضع مناسبی اتخاذ کند و کم کم موجبات افول حکومت خود و حزبش را فراهم کرد.
همیلتون جردن رییس ستاد انتخاباتی کارتر در انتخابات سال 80 میگوید: «برای من روشن بود که کلید انتخابات در دست کسان دیگر در آن سوی دنیا است که تصمیم و عملشان تا آخرین لحظه قابل پیش بینی نیست، کارتر در هواپیما به من گفت: عجیب است که سرنوشت انتخابات ریاست جمهوری کشور بزرگ ما نه در شیکاگو یا نیویورک بلکه در تهران تعیین میشود.»
سه نکته درباره تسخیر لانه جاسوسی آمریکا
1. همه کسانی که در سال 1357 در شهرهای ایران حضور داشتند و حضور آنها نیز به مثابه تماشاگر نبود، بلکه بازیگر میدان بزرگترین و مردمیترین انقلاب قرن بیستم بودند، بخوبی میدانستند که دشمن اصلی آنها شاه و رژیم پهلوی نیست، درست که شاه دشمن اولیه محسوب میشد، اما همه آگاه بودند که شاه نوکر اجنبی به ویژه امریکاست و مبارزه با شاه مبارزه با امریکاست. شعار «بعد از شاه نوبت امریکاست»، آن روزها یکی از شعارهای اصلی مردم ایران بود. در حقیقت انقلاب اسلامی در برابر همه حاکمیت غرب ایستاده بود و امریکا را به میدان نبرد کشانده بود و پیروزی انقلاب اسلامی به معنای پیروزی نخستین انقلاب کاملاً مستقل و در عین حال با اندیشه دینی در جهان بود و اینجاست که دو ضلع اصلی جهان آن روز ـ امریکا و شوروی ـ آن را برنمیتافتند، به ویژه امریکا که مهمترین پایگاه خود را از دست میداد.
2. روزها و شبهای انقلاب اسلامی خاطرات زیادی را برای من تداعی میکند، و تسخیر لانه جاسوسی یکی از بهترین آنهاست. من یادم هست از بدو پیروزی انقلاب اسلامی بحث مقابله عملی با امریکا بحث روز مجامع دانشجویی بود تا اینکه برخی از دانشجویان دانشگاههای تهران که بیشتر آنها نیز دانشجویان فنی بودند، تصمیم گرفتند، سفارت امریکا را اشغال کنند. در آن مجمع دانشجویان از گروههای مختلف حضور داشتند، دانشجویان متدین و خط امام و در کنار آنها دانشجویانی وابسته به منافقان. روز سیزدهم آبان 1358 این تصمیم عملی شد، اما ما در عین حال که با اصل اشغال موافق بودیم، از جهتی نگران بودیم که نکند که این حرکت را منافقان رهبری کنند. بنابراین در روز اشغال سفارت امریکا مردد بودیم که چه باید بکنیم. اما خیلی زود نگرانی ما برطرف شد، زیرا دیدیم که امام از این حرکت حمایت کردند. خیابان طالقانی و مقابل لانه جاسوسی در روزها و شبها مکانی دیدنی بود که تنها کسانی که آن روزها و شبها را از نزدیک درک کردهاند، حلاوت و شیرینی آن را درک میکنند. من برای اینکه حلاوت آن روزهای مردم ایران به ویژه کسانی که در مقابل لانه جاسوسی امریکا جمع میشدند، بیان کند، احساس خودم از آن روزها را بیان میکنم.
امریکاییها باور نمیکردند که سفارتشان که لانه فساد و جاسوسی بود به اشغال دربیاید و حالا که اشغال شده است، چنین مورد حمایت امام و امت قرار گیرد. اما سیزدهم آبان سال 1358 و روزهای بعد از آن؛ نبض انقلاب در خیابان طالقانی و در مقابل لانه جاسوسی امریکا میتپید. مردم ما تصور میکردند که لانه فسادی را که مرکز همه توطئههای سالهای طولانی است، فتح کردهاند و حاضر نبود که این سنگر را رها کنند. امریکاییها و دنبالهروهای آنها چنین وانمود میکردند و تبلیغ مینمودند که سفارت آنها در تهران به اشغال عدهای کجفهم و بیاعتنا به موازین بینالمللی اشغال شده و دپیلماتها که از مصونیت سیاسی برخوردار هستند، دستگیر شدهاند.
حق این بود که انقلاب که پیروز شد، مردم بریزند و سفارت امریکا را ببندند و همه امریکاییهای مقیم ایران را از کشور بیرون کنند، اما مردم ایران نجابت بخرج دادند و گذاشتند که آنها در کشور بمانند و به کار خود ادامه دهند. حداقل توقع ما این بود که آنها در برابر نجابت مردم ما، لااقل مدتی سکوت کنند، اما از فردای پیروزی انقلاب توطئهها شروع شد.
ما ما میدانستیم که هیاهوهای آنها خلاف واقع است، ما امریکا را مقصر اصلی همه بدبختیهایی میدانستیم که از 28 مرداد 1332 بر سر این ملت آمده است. امریکا عامل کودتای ننگین 28 مرداد بود که در پی آن 25 سال از رژیم وابسته و غیرانسانی و ضداسلامی شاه خائن همه پشتیبانیها لازم را کرده بود و درست زمانی که ملت ایران عزم خود را برای بیرون راندن شاه از مملکت و اداره کشور به دست خودش بر پایه اسلام برداشته بود، رئیس جمهور دمکرات امریکا با تمام توان به حمایت از شاه پرداخته بود، آن هم با سرمستی و غرور استکباری که هیچگاه تلخی آن از ذائقه ما پاک نمیشود. مردم ما در گوشه و کنار مملکت پرپر میشدند و امریکاییها تمام قد از جنایتکاران حمایت میکردند.تازه این اول ماجرا بود.
حق این بود که انقلاب که پیروز شد، مردم بریزند و سفارت امریکا را ببندند و همه امریکاییهای مقیم ایران را از کشور بیرون کنند، اما مردم ایران نجابت بخرج دادند و گذاشتند که آنها در کشور بمانند و به کار خود ادامه دهند. حداقل توقع ما این بود که آنها در برابر نجابت مردم ما، لااقل مدتی سکوت کنند، اما از فردای پیروزی انقلاب توطئها شروع شد، توقع از ملت هوشیار و بیدار ایران چه بود؟ بنشیند و توطئههای رنگارنگ را نگاه کند که همه هستی آنها را نشانه رفته بود؟ این شد که دانشجویان این مردم در روز سیزدهم آبان لانه جاسوسی و فساد امریکا را اشغال کردند و امام و امت نیز از این حرکت جانانه دفاع نمودند.
3. امام تسخیر لانه جاسوسی را انقلاب دوم نامیدند. درک این مطلب برای ما سخت نبود، ما این اقدام را بهترین کاری میدانستیم که پس از پیروزی انقلاب اسلامی انجام شده بود. تسخیر لانه جاسوسی اقدامی احساسی نبود، بلکه عملی کاملاً عقلانی با محاسبه دقیق بود. زیرا ما تجربه انقلابهای مختلف را پشت سر خود داشتیم که با هزار خون دل و تلاش بسیار و خسارتهای سنگین مالی و جانی پیروز شده بودند و رژیمهای وابسته را سرنگون کرده بودند و بنا داشتند که مستقل و بنابر فرهنگ خود زندگی کنند. اما دریغ که از درون ضربه خوردند و به تدریج به انحراف رفتهاند و در نهایت تسلیم قدرتهای خارجی شدند و مجدداً وابسته گردیدند. کاری که سفارت امریکا در ایران انجام میداد، در حقیقت همین بود که شرایط را به دوره گذشته باز گرداند و تسخیر لانه جاسوسی قطع کردن، رشته حیات امریکا در ایران بود که میتوانست فاجعهای بزرگ بر سر انقلاب اسلامی مردم ایران بوجود بیاورد. این است که ما آن روزها همان احساسی را داشتیم که در روزهای 22 بهمن 1357 داشتیم، بلکه حس میکردیم که ریشه فساد را در کشور خود خشکاندیم و اکنون که سی و یک سال از آن روز میگذرد، هنوز شیرینی این پیروزی بزرگ را در ذائقه خود حس میکنیم. آری خداوند متعال با این مردم بود که برای خدا بپا خاسته بودند.
دیدگاه ها